...

...

Sunday, March 30, 2014

جوک لری# - Joke Lori# - جوک نیمه سکسی لری (سری هفتم)





لره میره خواستگاری، بار اول دختره عطسه میکنه، بار دوم آروغ میزنه، بار سوم میگوزه
لره میگه: ماشالله
عروس خانوم از هر سوراخشون یه هنر میباره


لره با دوستش یه جنده می برن خونه
وقتی می‌خواستن بکنن جنده میگه
شما براتون مشکلی نیست
که من از شما باردار بشم؟
لره میگه چرا؟
جنده به هر کدوم یه کاندوم میده
بعد سه روز لره زنگ میزنه خونه دوستش
میگه برامون مهم نبود اون جنده حامله بشه
این کاندوم سه روزه نمی‌زاره بشاشم


چند دلیل عمده شهادت شهدای لر:

١-آزمایش ماشه تفنگ
٢-پرتاب اشتباه ضامن بجای نارنجك
٣-سوراخ کردن ماسک شیمیایی برای ورود بهتر هوا

٤-دنبال کردن پروانه در میدان مین
۵-
نگاه کردن به داخل لوله تفنگ
جهت اطمینان از خروج صحیح گلوله




لره بچه‌اش مریض میشه، میبردش حرم امام رضا و میگه: یا امام رضا تو که ضامن آهو شدی، ضامن این کره خر ما هم بشو



لره داشت جدول حل میکرد از ننه‌اش پرسید
مار بوا چند حرفه
ننه اش یه دمپایی حواله‌اش کرد و گفت
ذلیل مرده تو به مار بوات چکار داری


به لره میگن تو که همه نماز هاتو خوندی
چرا اوردنت جهنم
میگه اصلا فکر نمی‌کردم
گوزای وسط نمازو اینقدر جدی بگیرند




لره شب عروسیش با عروس قهر میکنه نمیره حجله،میرن بزرگا رو میارن تا راضیش کنن.لره میگه: فقط بخاطر ریش سفیدا یه کم میمالم در کونش!



لره میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما اینجا رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین


مناجات لر با خــدا: مــوو دیــه بنده تــوو نیسوم، یــه فکری سی خودت بکن!‬


لره میره تو بانک، یه حساب بانکی باز می کنه. بعد اسلحه اش رو در میاره میزاره روی پیشونی بانکدار میگه: همه پولهای بانک رو بریز به حسابم


لره می خواسته شیر داغ بخوره، زیر پای گاوه آتیش روشن میکنه


لره میمیره اون دنیا ازش میپرسن چرا مردی؟
لره میگه: شیر خوردم
بهش میگن: حتما شیرش فاسد بود؟
لره میگه: نه گاوه نشست روم


لره میره بنگاه، می گن یه خونه داریم کنار راه آهنه. سر و صدا زیاده ولی بعد از یک هفته عادی می شه.
لره می گه: اشکالی نداره،  این یک هفته رو می رم پیش داداشم


لره لب دریا همش داد میزد آفرین، ما شالا …. ،ازش میپرسن چه کار میکنی؟ میگه :پسرم ۱ ساعته رفته زیر آب هنوز بر نگشته …عجب نفسی داره



لره مي خواسته پشتش رو بخارونه دستش نمي رسه زير پاش آجر مي زاره


لره تراكتور ميخره، بلد نبوده خاموشش كنه، ميبنددش به درخت


لره ميره عیادت يكي از دوستاش، وقتي ميخواد بره به اقوام دوستش كه اونجا بودن ميگه: اين دفعه مثل دفعه قبل نكنيد كه مريضتون مرد و منو خبر نكرديدها


لره با خدا قهر ميكنه ، هر نيم ساعت يه بار در مسجد رو ميزنه فرار ميكنه


لره خبر داغ مي‌شنوه، گوشش مي‌سوزه


يه بابايي ميره زير غلطك، لره ميره خبر مرگش رو به خانوادش بده. ميره در خونشون به پسر يارو ميگه: بابات چه جوري بود؟ ميگه: دراز و باريك. لره ميگه : حالا ديگه صاف و پهنه

لره با دختری به اسم «آهو» آشنا شد بعد از دو ساعت حرف زدن بهش گفت : غزال خانم  شغل باباتون چيه
آهو گفت: اسم من غزال نيست، اسم من آهو هست. لره گفت: چه فرقي ميکنه ، حيوان حيوانه دیگه



بنده خدايي ميميره و مجلس ترحيمي ترتيب ميدند موقع خداحافظي هر کسي چيزی ميگفت.  لره هم بود و خودش رو حسابي گم کرده بود که چي بگه.  ديد که جلویی گفت «غم آخرتون باشه  نوبت که به لره میرسه هول میشه میگه: ببخشيد که مرد


لره وايستاده بود كنار خيابون و به يك دژبان ارتش نگاه مي‏كرد. بهش گفت: ببخشيد! شما سرهنگ هستي؟ دژبان گفت: نه. لره رفت و ده دقيقه به مرد خيره شد و اومد و دوباره پرسيد: شما مطمئني كه سرهنگ نيستي؟ دژبان گفت: نه، سرهنگ نيستم. اين ماجرا چندبار تكرار شد، بالاخره دژبان خسته شد و در مقابل سوأل لره كه پرسيده بود شما سرهنگ هستي؟ گفت: آره داداش! من سرهنگ هستم. لره گفت: پس چرا لباس دژبان‏ها رو پوشيدي؟ مي‏دوني جرمه؟


  لره پسرش رفته بوده زير ماشين، با سنگ ميزنه درش بياره



  از لره مي پرسن؟ چه طوري لر شدي ؟مي گه: اولش تفريحي بود.



از لره ميپرسن: چرا لر شدي؟ ميگه: نمره منفي داشت!



لره خبر داغ مي‌شنوه، گوشش تاول مي‌زنه.





No comments:

Post a Comment