جوک قزوینی, جوک و اس ام اس نیمه سکسی قزوینی (سری 4)

دوشنبه - 1393.05.13
 __________________

از قزوینیه پرسیدن بهترین روز سال چه روزیه ؟؟
گفت 13 بدر :|
پرسیدن چرا : گفت آآآآآی بچه گم میشه!!
گفتن بدترین روز سال چه روزیه؟؟
گفت 13بدر
پرسیدن دیگه چرا؟؟؟
گفت بچه بودیم آآآآآآآی گم میشدیم

به قزوینیه میگن بزرگترین آرزوت چیه؟ میگه :کون رضازاده

دعای بدرقه ی قزوینی ها:خودم پشتت خدا پناهت.

به قزوینیه میگن زنتو فرستادی مدرسه باسواد شه چه نفعی برای تو داره؟ میگه اون حالتی که رو فرش مشق مینویسه خوشم میاد..

یه سرهنگ میره تو پادگان می بینه همه بدون شرت راه میرن میپرسه اینجا چه خبره میگه ن یه سرباز قزوینی فرار کرده براش تله گذاشتیم

به قزوینیه میگن آرزوت چیه ؟ میگه برگرد بهت میگم!

هرگز انسانها را بزرگ نکنيد,
در
همون کوچيکى بکنيد,
تا هم پررو نشن
هم پر مو نشن!
فيلسوف قزوينى

ﺑﻪ ﻗﺰﻭﯾﻨﯿﻪ ﻣﻴﮕﻦ : ﺑﺎ ﺁﺏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺴﺎﺯ ....! ﻣﻴﮕﻪ : ﻣﻦ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺗﻢ .......! ﻣﻴﮕﻦ : ﭘﺲ ﺁﺑﺶ ﻛﻮ؟..... ﻣﻴﮕﻪ : ﺗﻜﻮﻥ ﻧﺨﻮﺭ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎﺩ

ﻗﺰﻭﻧﯿﻪ ﺑﺎﻋﺮﺑﻪ ﻣﻴﺮﻩ ﻣﺎﻫﻴﮕﻴﺮﻱ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻣﺎﻫﻲﻣﻴﮕﻴﺮﻥ،ﻗﺰﻭﯾﻨﯿﻪ ﻣﻴﮕﻪ
ﺑﻴﺎﮐﻮﻥ ﻫﻢ ﺑﺰﺍﺭﻳﻢ ﻫﺮﮐﻲ ﺩﺭﺩﺵﻧﮕﺮﻓﺖ ﺍﻭﻥ ﺑﺒﺮﻩ،ﻗﺰﻭﯾﻨﯿﻪ ﻣﻴﮑﻨﻪ ﮐﻮﻥ
ﻋﺮﺑﻪ،ﻋﺮﺑﻪ ﺗﺤﻤﻞﻣﻴﮑﻨﻪ،ﻧﻮﺑﺖ ﻋﺮﺑﻪ ﻣﻴﺸﻪ ﻗﺰﻭﻧﯿﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﻣﻦ ﺑﭽﻪ
ﻫﺎﻡﻣﺎﻫﻰ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻥ ﺗﻮ ﺑﺒﺮﺵ

قزوینیه موقع مُردنش به پسرش وصیت میکنه وقتی مُردَم کیرمو ببُر که اون دنیا نباشه شهادت بده آبرومو ببَره.پسره اینکارو میکنه،قزوینیه شب به خواب پسرش میادمیگه دستم به دامنت اینجا پر از حوریه من کیرمو لازمش دارم فردا داییت میمیره اونو بکن تو کونش تا برام بیاره،صبح پسره ماجرا رو برای مادرش میگه. مادرش میگه: غلط کرده ۳۰ ساله میخاد داییتو بکنه نتونسته حالا نقشه کشیده