جمعه - 1393.04.20
__________________
__________________
لره ریش میذاره تا روی سینه ش
بهش میگن: ریش به این بلندی واسه چیه؟
میگه: محافظ مادرمه
میگن: چطور؟
میگه: قبلا موقع رانندگی میگفتن مادرتو گاییدم ، حالا میگن کیر تو ریشت
بهش میگن: ریش به این بلندی واسه چیه؟
میگه: محافظ مادرمه
میگن: چطور؟
میگه: قبلا موقع رانندگی میگفتن مادرتو گاییدم ، حالا میگن کیر تو ریشت
لره ﺑﺎﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰ ﺳﮑﺴﺸﻮﻧﻮ
ﻣﯿﺰﺍﺭﻥ "ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ"
لره ﻣﯿﺮﻩ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ
ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﻧﻨﺖ ﺑﮕﻮﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺑﻮ ﺑﺪﻩ!
ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵﻣﯿﮕﻪ
ﺑﮕﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ!
لره ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ
ﺯﻧﺶ ﻧﻤﯿﺎﺩ!
ﯾﻬﻮ ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﺎﺩ، ﻣﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﯿﺎﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﺑﺮﺍﺕ!
لره ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎ ﺩﺳﺖﺣﺴﺎﺏ
ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻓﺖ
ﻣﯿﺰﺍﺭﻥ "ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ"
لره ﻣﯿﺮﻩ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ
ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﻧﻨﺖ ﺑﮕﻮﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺑﻮ ﺑﺪﻩ!
ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵﻣﯿﮕﻪ
ﺑﮕﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ!
لره ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ
ﺯﻧﺶ ﻧﻤﯿﺎﺩ!
ﯾﻬﻮ ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﺎﺩ، ﻣﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﯿﺎﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﺑﺮﺍﺕ!
لره ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎ ﺩﺳﺖﺣﺴﺎﺏ
ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻓﺖ
لره پشت امام جماعت نماز میخوند،امام جماعت داشت باگریه نماز میخوند، لره بهش میگه:حاج آقا تو رو جان مادرت اگر خدا چیزیش شده به ماهم بگو
لره زنش رو بغل میکنه نمیدونه چی بگه میگه فشارت بدم صدای سگ بدی؟
نامه عاشقانه لر به دوست دخترش: خواستم اسمتو بزارم گل گفتم پزمرده میشی خواستم بزارم ماه گفتم روزا تنها میشم خواستم بزارم خورشید گفتم شبا تنها میشم. اسمتو گذاشتم کیر که همیشه اویزونم باشی
لره اومده بوده تهران كه از رفيقش خانوم بلند كردن ياد بگيره، خلاصه با رفيقش ماشين رو برميدارن و مشغول ميشن. هنوز ده دقيقه كسچرخ نزده بودن، كه يك دختره رو سوار ميكنن، رفيقش از دختره ميپرسه: جيگر لب ميدي؟! دختره ميگه: نه! رفيقشم ميگه: پس پياده شو، وقت مارو نگير!! دختره رو پياده ميكنن، يكم ميرن جلوتر و يكي ديگه رو سوار ميكنن و اين يكي از قضا نه تنها لب كه خيلي چيزهاي ديگه هم ميداده!! خلاصه اونشب رو يك حال اساسي ميكنند و فرداش هم لره از رفيقش تشكر ميكنه و برميگرده لرستان كه آموخته هاشو به كار ببنده! از بخت بلند همون شب اول، يك شاه كس اساسي ميخوره به تورش، همين كه طرف سوار ميشه، لره ميپرسه: جيگر لب ميدي؟! دختره ميگه: آره جيگر! لره يكم طرفو نگاه ميكنه، باز ميپرسه: نه مرگ من يك لب ميدي؟! زنه ميگه: آره خب… لره يكم فكر ميكنه، ميگه: پس من پياده ميشم!
لره از تیر برق میرفته بالا. بهش میگن نرو سیما لخته. لره میگه:یاالله سیما خانوم.
لره موذن رو میکوبه زمین میگه ديگه طاقت گرسنگي ندارم اذان بگو!!
چند تا لر داشتن غذا میخوردن یه دفعه یکیشون ترکید بقیه گفتن: خوشبحالش سیر شد
دوست دختر لره به لره میگه شلوارتو دربیار بخورمش. لره میگه: شلوارم کثیفه بیا پیرهنمو بخور
لره زنگ میزنه به دوستش، آهسته میگه: من الان توی جلسهام، بعدا باهات تماس میگیرم
یه روز لره با دوست دخترش تو پارک قدم میزده . دختره میگه: یه چیز بگو قلبمو بلرزونه.
لره میگه : بابات پشت سرته.
دختره لرزید بعد سکته کرد. خدا رفتگان همه رو بیامرزه.
لره میگه : بابات پشت سرته.
دختره لرزید بعد سکته کرد. خدا رفتگان همه رو بیامرزه.
به لره میگن : دوست داری بابات بمیره ارثش به تو برسه؟ لره میگه:نه دوست دارم بکشنش دیه شو هم بگیرم
لره داشت تو باغ چایی میخورد یه سگ میاد قند هاشو میخوره . لره یه سنگ میندازه طرف سگ.
سگ شروع میکنه به پارس کردن.
لره که ترسیده بود میگه : بابا حالا چرا عصبانی میشی من به خاطر خودت میگم دندونات خراب میشه ها
لره محکم گوزید. باباش گفت اینو دوتاش میکردی، نه کون خودت پاره میشد نه زهر ما میترکید
No comments:
Post a Comment